پارادایم شیفت مدیریت سنتی به مدیریت کوچینگ محور انتخاب یا ضرورت
برگزاری کارگاه های؛ رهبری، رفتار شناسی ، ارتباطات ، کارتیمی ، کوچینگ ، هوش هیجانی ، حل مسئله و تصمیم گیری ، فروش ، تعارضات برای مدیران ارشد و کارشناسان سازمان ها
در چند ماه اخیر اینجانب بهمراه همکاران در کلینیک کسب و کار ایرانیان درگیر برگزاری کارگاه های؛ رهبری، رفتار شناسی ، ارتباطات ، کارتیمی ، کوچینگ ، هوش هیجانی ، حل مسئله و تصمیم گیری ، فروش ، تعارضات برای مدیران ارشد و کارشناسان سازمان ها بودیم.
حسب وظیفه خودم بعنوان مدرس دانشگاه و پژوهشگر در حوزه مدیریت بر خود لازم می دانم که چند نکته ای را برای مدیران ارشد کشور و مدیران ارشد سازمان ها طرح موضوع کنم. کشور ایران در کمتر مقطع زمانی در سال های گذشته با این حجم از ابرچالش ها و ابر بحران ها مواجهه بوده است.
اکنون از نظر شاخص های پایداری Sustainability در سطح کلان کشور و از منظر شاخص های پایداری شرکتی در سطح بنگاه های اقتصادی، از سطح پایینی از پایداری بسر می بریم و مدیران ارشد سازمان ها با چالش های زیادی دست به گریبان هستند که اهم این چالش ها در سطح بنگاه های اقتصادی ؛ چالش های تامین مالی ،چالش های تکنولوژیکی ، مالیات غیرمتناسب در این شرایط خاص اقتصادی فعلی، هزینه های بیمه ، نارضایتی عمومی کارکنان بواسطه ترس از تعدیل و کاهش قدرت خرید، چالش تامین مواد اولیه ، نگرانی ، ترس و خشم در سطح شرکت ها ، پایین آمدن سطح اعتماد در بین کارکنان و مدیران ، فقدان چشم انداز روشن و فشار زیاد و بیش از حد برای پیش برد اهداف با روش های سنتی و ناکارآمد هستیم.
همچنین در سطح کلان کشور با چالش های؛ نوسانات نرخ ارز ، چالش های تدارکات و بازرگانی ، چالش های کمبود برق ، چالش کمبود آب ،چالش میانگین بالای سنی مدیران ، سیاست های تاخیری، منفعل بودن ، فقدان خلاقیت و نوآوری در انجام امور ، سیاست های متضاد و متناقص ، عدم توسعه پایداری ، بحران نقدینگی ، رکود ، تورم ، کاهش ارزش پول ملی ، چالش صندوق های بازنشستگی ، چالش های زیست محیطی ، چالش های بیکاری ، چالش های تامین دارو ، چالش های تعارض بین قومیت ها و استان ها ، نزدیک شدن به خیل عظیم جمعیت نیازمند خدمات سالمندی ، پایین آمدن اعتماد مردم و در پیامد آن کاهش مشارکت و احتکار دلار و کالاهای اساسی، پایین آمدن اعتماد به سیستم بانکی ، میل به خشونت، آسیب دیدن فرهنگ و اخلاق در جامعه و ده ها چالش ریز و درشت دیگر هستیم.
همچنین در سطح بین الملل نیز با چالش های تحریم های گسترده ، کاهش منابع درآمدی کشور و تعارض با برخی از کشورها مواجهه هستیم و رئیس جمهور آمریکا، دونالد ترامپ علاوه بر جنگ اقتصادی بشکلی خیلی دقیق، تمرکز کشور را هدف قرار داده است، چراکه تمرکز، عملکرد و پیروزی را رقم می زند که امیدوارم مسئولین به این نکته ظریف و مهم توجه کنندو حواشی منجر به از بین رفتن تمرکز مسئولین در حل کردن مشکلات و اولویت بندی آنها نشود.
دو نالد ترامپ فرد High D ( تسلط گرا ) است که اتاق فکری از افراد High D ایجاد کرده است و حتی افرادی که تا حدودی محافظه کارتر و متعادل تر بودند، همچون رکس تیلرسون در کابینه او جایی نداشت و دونالد ترامپ همه افراد محافظه کار را از پیش روی خود برداشته است و تیمی کاملا حرفه ای و تهاجمی در کنار خود گرد هم آورده است و به قوانین و اخلاق تا حدی پایبند است که منافعش را تامین کند، نه بیش از آن و به دنبال نظم نوینی در دنیا می گردد که قوانین بازی جدید را داشته باشد و ساختارهای فعلی بین المللی و داخلی کشور خود را ناکارآمد می داند همچنین ارزش پول (اقتصاد) و زمان را به خوبی می داند و باسرعت زیادی در حال پیشبرد اهداف خود است این که آیا به اهداف خود می رسد یا خیر در هاله ای از ابهام و پیچیدگی است ولیکن بر آن اصرار دارد.
این افراد پوکر بازهای حرفه ای هستند و بازی های غیر خطی( بازی خطی یک ارسال به یک هدف است و بازی غیر خطی یک ارسال با چند هدف است )، چند وجهی ترتیب می دهند و از آن لذت می برند و همزمان چندین هدف را دنبال می کند و به بازی برد-باخت فکر می کنند ، زمانیکه در کارزار انتخاباتی آمریکا در خصوص دونالد ترامپ و تحلیل رفتار آن با مدل دیسک DISC نوشتم تا حدودی به کارآمدی مدل های رفتاری تردید داشتم ولیکن اکنون که آن مقاله را مجدد می خوانم به کارآمدی مدل های رفتاری اعتماد بیشتری دارم و تجهیز مدیران را به این حوزه توصیه می کنم چراکه حوزه های رفتاری در تمامی زمینه های؛ اقتصادی ، مالی ، سیاسی ، اجتماعی کاربرد دارد .
هدف از طرح مسائل فوق ایجاد ترس و نگرانی نیست بلکه آگاهی دادن جهت ضرورت تغییر تفکر و رویکرد نسبت به بحران ها و چالش های پیش رو با نگاه حل مسئله و بهبود شرایط فعلی کشور است.
نارکارآمدی فرهنگ مدیریت سنتی
ابزارها و فرهنگ مدیریت سنتی در مواجهه با موارد فوق؛ رویکرد دستوری مبتنی بر ترس و عدم اعتماد را توصیه می کند که به نوبه خود شرایط فعلی را بحرانی تر و پیچیده تر خواهد کرد ممکن است کشور را در مسیر نادرستی از منظر مدیریتی سوق دهد.
در این شرایط سطوح کلان مدیریت و همچنین بنگاه های اقتصادی نیازمند تغییر حوزه تفکر خود از مدیریت سنتی به مدیریت مبتنی بر آموزه های کوچینگ هستند .
در این مقطع مهم تاریخی ما نیازمند تمرکز هستیم و آموزه های مدیریت سنتی بیشتر در سیستم های مدیریتی فعلی کشور اختلال ایجاد می کند و تمرکز را از بین می برد و زمانیکه تمرکز هر سیستمی از بین برود امکان خروجی گرفتن از آن و انتظار نتایج درست بسیار سخت است و خروجی ها و نتایج به پایین ترین سطح از عملکرد خواهند رسید که اوضاع را وخیم تر خواهد کرد .
رویکرد کوچینگ و راه حل هایی جهت عبور از بحران
بدیهی است که شرایط فعلی کشور، ناشی از سوء مدیریت و بی احترامی به آموزه های علم و دانش است. پیشنهاد می شود در شرایط فعلی، مدیران ارشد کشور و همچنین مدیران ارشد بنگاه های اقتصادی از رویکرد کوچینگ Coaching استفاده کنند. البته نگاه اینجانب به مقوله کوچینگ صرفا یک کارگاه کوچینگ و نگاه سطحی و توام با مد مدیریتی نیست و یک دوره 40 ساعته همراه با یک گواهینامه نیست بلکه فلسفه ای که بایستی به این سمت حرکت کنیم چیست، همچنان که در حوزه مدل رفتاری DISC هم این نگاه را نداشتیم و این مفهوم را بسیار عمیق و جدی دنبال کردیم و با آموزه های بومی انطباق دادیم در خصوص فلسفه کوچینگ و سازمان های عملکرد بالا که غایت آن از دیگاه آقای پیترسنگه سازمان یادگیرنده است، هم همین دیدگاه را دارم .
در حال حاضر متاسفانه رویکرد دستوری، بخش نامه ای،تعدیل ،اخراج و ایجاد موج از نگرانی و ترس در کارکنان بعنوان گزینه های در دسترس برخی از مدیران ارشد سازمان ها، خودنمایی می کند. در ماه های اخیر مدیران زحمت کش عزیز کشور نیز در بیشترین فشار ممکن از لحاظ جسمی و روحی قراردارند و حال مناسبی ندارند ولیکن در شرایط فعلی زمانیکه ما رویکرد مدیریت سنتی دستور ، ترس و نگرانی را استفاده می کنیم و برخی از کارکنان را تعدیل می کنیم در واقع سازمان را به سمت حداقل عملکرد و تنش و بالا پیش می بریم. چراکه در این زمان کارکنان و مدیران از حداقل ظرفیت های خود استفاده می کنند و از گنج استعدادها ، خلاقیت ها و دریایی از انرژی های خود استفاده نمی کنند و سازمان در یک سیکل معیوب کاهش عملکرد خواهد افتاد . در این شرایط مدیران کلان کشور و مدیران عامل می بایستی از رویکرد اعتماد ، تشویق و مثبت نگر استفاده کنند و از پروتکل های سازمان های خود 2 استفاده کنند .
استفاده از پروتکل های سازمان های خود1 ( دستور ، نگرانی ، ترس ، بی اعتمادی ، نادیده گرفتن ، ... ) می تواند بیشتر سازمان ها را مرز نابودی و ورشکستی اقتصادی پیش ببرد . در ماه های اخیر در تلاش هستم تا پروتکل های سازمان های خود 2 یا سازمان های کوچینگ محور (آگاه ، اعتماد کننده ، مثبت ، تشویقی ، پایدار ، بدون پیش فرض ، بدون باید و نباید ، دیده شدن و ... )را با آموزش های کوچینگ منطبق با فرهنگ سازمانی کشور در برخی از بنگاه های اقتصادی پیش ببرم که نتایج خوب و ارزنده ای با حمایت و اعتماد مدیران عامل دریافت کردم ، مدیران ارشد می بایستی ، مفاهیم پایداری ، اعتماد ، پتانسیل ،تمرکز ، اختلال در درک ، اختلال در پاسخ ، نقش رفتار افراد در سیستم ، الگوهای ذهنی را در شرایط بسیار حساس فعلی به درستی درک کنند و همچنین از 8 سبک اصلی رهبری ذیل می بایستی از سبک های مناسب در شرایط فعلی استفاده کنند ؛
دستوری
انرژیک
مصمم
تائیدی
جامع نگر
متواضع
سنجیده
پیش رو
بکار بردن صرفا سبک دستوری بدون آگاهی و بدون استفاده مناسب از سبک های دیگر رهبری در شرایط فعلی ممکن است بنگاه های اقتصادی کشور و در سطح کلان تر کشور را با وضعیت های خطیر بدون بازگشت مواجهه کندو مدیران نیازمند درک صحیح سبک های رهبری و کارکرد آن هستند
چراکه انتخاب سبک های نامناسب و استفاده از پروتکل های خود 1 تبعات نامناسبی را برای مدیران ارشد بهراه خواهد داشت که ممکن است هزینه های تاسف بار زیادی را بهمراه داشته باشد.
با آرزوی توفیق الهی
علیرضا تفرشی
21 شهریور 97